- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
تو بیـقـراری و من نـیز بیـقـرارتـرینم که من غریبترین مرد در تمام زمینم کشیده است از آن سو مدینه تیغ به رویم نشسته است از این سو فراق تو به کمینم به حال و روز تو گیرم که اشک شرم نبارم چه سازم این عرقی را که مانده روی جبینم علی به خاطر بسـترنـشینی تو بگـرید تو هم به خاطر من گریه کن که خانه نشینم به چادرت مـتوسل شدم که باز بـمانی منی که کهف امانم منی که حصن حصینم برای سنگ مزارم پس از فراق تو بگذار ز باغ پیـرهـنت لالههای سرخ بچـیـنم مرا شکـسـتن پهـلـو مرا شکستن بازو چنان شکست که من بعد با شکست عجینم تو را زدند و خدا خواست من ببینم و دیدم خدا کند که فـراق تو را به چشم نبـینم
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
احـمـد هـمـیـشه آمـدنت را قـیـام کـرد خود را بـدین رویّـه عـلیهالـسلام کرد آیـه بـه آیـه صـحـبـت یـکـتـایـی خــدا آیـه به آیـه وحـی تـو را احـتـرام کرد هستی خود به پای تو میریخت کردگار در دامـن تو بـود که خـلـق امـام کـرد میخواست که مقـام دهد جـبـرئـیل را او را دو روز با سخـنت همکلام کرد قومی خـمار را طـمع شـیخ خـام کرد آری سراب در عوض می به جام کرد ابلـیس بر قـداست منـبر که پا گذاشت خود را به جعل والی بیت الحرام کرد خلوت نشـسته عـقل دخـیل خـطـابهات وقتی که جهل خیره سران ازدحام کرد از پا نشـست خـنجر طغـیـانگـر سـپاه وقـتی که واژههـای کلامت قـیـام کرد این خطبه باز زخم تن کعبه را شکافت وقتی شکـاف را دل کـفـر التـیـام کرد او را بـرای گـریه خـدایـش نـیـافـریـد با گریه حجّـت سخـنـش را تـمـام کرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
دیـگـر نـمـیآیـد کـسـی مـانـنـد زهــرا ماندم که رب بنویسمش یا بنده؛ زهرا کـامـل تـرین آئـیـنـه مـهــر خــدا بــود گاهی محمّد بود و گاهی مرتضی بود قربان آن نامی که با جان میخـریمش نامی که هر شب با توسل میبـریمش در عـالـم ذر گـریه کـردم تا خـریـدند خـاک مـرا از خـاک پـایـش آفـریـدنـد در محشر کـبری که دشـواری نداریم ما غـیر زهـرا با کـسی کـاری نداریم زهـرا برای شـیـعـیـانش مـادری کرد پشت در از حق و ولایت یاوری کرد زهـرا درخت طـیـبه با بار سیب است لعنت به دنیا که در آن زهرا غریب است زهرا قنوتش مرتضی را روح و جان بود زهـرا قـنوتـش روزی اهل جهـان بود لطف فراوان دست او را بینمک کرد نام عـلی بر سینهاش با میخ حک کرد مولای ما را آخـرش هم غم زمین زد با فاطمه میشد عـلی را هم زمین زد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها با امیرالمؤمنین علیهالسلام
در خانهای که بال مَلک سایهگستر است چـشمان اهل بیت به بیـمار بستر است محزونتر از نگاه علی، آه فاطمه است گویا شب جدایی اخلاص و کوثر است انـگـار زیـر لـب سخـنـانی کـنـد بـیـان آری شب وصیّت زهرا به حـیدر است آرام جان من! که شده خـانهات خـراب مِن بعـد زیـنب آیـنـۀ روی مـادر است فـردا به بـعـد جـان تـو و جـان زیـنـبـم شب زندهدار اشک پدر چشم دختر است راهی به غیر غـسل شبانه نمانده است این آخرین سفـارش بانـوی پرپر است بگـذار تا مـدیـنـه تـو را سـرزنش کـند طرح مزار مخـفی من امـر داور است مَردم اگـر جـواب سـلامـت نـمیدهـنـد بیاعتنایی از سر بغض تو رهبر است تا محـشـر از جـفـای سـتـمکار نگـذرم از بس دلـم ز اهل مدیـنـه مکـدّر است با اینکه رکن دیگر تو میرود ز دست ایـن داغ در ادامــۀ داغ پـیـمـبـر اسـت
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
کسی شبـیه تو در عرصه وجود نبود به جز تو مـادر بابا نـبود، بود؟ نـبود چراغ خانه، تو صد سال عمر میکردی اگر که دور و برت اینهمه حسود نبود تو باغ یاس تو ریحانه بودی و حـقّت نبـرد بـا چـهـل آتـش زن عـنـود نـبـود نبود حق تو آنگـونه پـشت در مـانـدن نبود حق تو آن خاک و خون و دود نبود ز جـای جـای تـنت بـوی دود مـیآیـد تویی که عطر تنت جز گلاب و عود نبود بدان که فـاتـح خـیـبـر ز پـا نمیافـتـاد اگر که وقت کفـن بازویت کـبود نبود به سوی خیمه عمو مشک آب میآورد اگر که دست عدو نیزه و عـمود نبود برای زیـنب کـبـری مـصیـبـتی مـثـل گذشـتن از وسـط کـوچه یـهـود نـبـود
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
مـنِ دلـواپـس افـتـاده ز پـا را دریـاب فاطـمه؛ جانِ حسن شیرِخدا را دریاب از غم و غـصّه و اندوه نفـس بـند آمد با نگـاهـی دلِ پُـر آه و نـوا را دریاب مرگِ خودرا طلبیدم ز خدا زهراجان بگو آمینی و این محـوِ دعا را دریاب رو بگردان و ببـین زینبِ تو پژمـرده خـندهای کن دلِ این آیـنهها را دریاب حسنت مشت به دیـوار زده؛ میگـرید این گرفته نَفَس و سوزِ صدا را دریاب (بیکفن) دیده کفن را و به خود میپیچد صحـبـتی کن ثـمرِ کـربـبلا را دریاب عنقریب است بمیرم ز غمت میبینی؟ مـنِ دلـواپـس افـتـاده ز پـا را دریـاب
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
لبخـنـد نـور جـان بـدمـد در تن بهـشت نور تو جـلـوهای کـند از روزن بهشت حــنـانـۀ رسـول خــدا! آه مـیکــشـی!؟ شعله کـشـیده آه تو در خـرمـن بهـشـت در این نفس کشیدن زخمی چه سری است گل کـرده لالـه در دل پـیـراهن بهـشت حوریه علی! به رخت رنگ نیلی است این رنگ و روست علت جان دادن بهشت
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
صبحت بخیر! همسر من! هم قطار من! یکروز دیگر است که هـستی کـنار من شکـر خـدا! گـمان کـنم امروز بهـتری! پـیـراهـن جـدیــد مـبـارک! بـهــار مـن! نان که تو میپـزی چـقـدر مزه میدهد! نان پخـتـهای که سر بـرسد انـتظار من از آتـش تـنـور کـمـی فـاصـلـه بـگـیـر! آتـش بـد است با من و بـا روزگـار من مثل قـدیم بـاز «عـلـی جـان» صـدام کن دسـتی بـکـش به روی دل بیقـرار من زهرا! برات لـقـمه گرفـتـم! قـبـول کن! روزه بس است آب شدی روزهدار من! افتادهام به پات! بـمان! جـان من بـمان! رحـمـی بکـن به گـریه اطـفـال زار من اسما! برای خـانه دو تابـوت لازم است مرگ من است لحـظۀ مـرگ نگـار من من بودم و کـسی به تو با تـازیانه زد؟! تـا عـــرش رفـت آه دل ذولـفــقــار مـن روز دهـم قــرار من و تـو دم غــروب وقتی که خورده است به مقتل گذار من وقتی که شمـر رفـته روی سیـنه حسین سر مـیبـرد مـقـابـل چـشـمـان تـار من خولی و زجر و شمر و سنان دور زینبند وای از غـرور دخـتـر نـاقـهسـوار مـن
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها با امیرالمؤمنین علیهالسلام
یاسم ولـیک، بـرگ و برم درد میکند از غـصهات عـلی جـگـرم درد میکند هر شب برای غـربت تو گریه میکنم با آنـکـه چـشـمهـای تـرم درد میکـنـد از درد خویش با تو نگـفـتم سخن ولی هر لحـظه قـلب شعـلـهورم درد میکند یک دو قدم نرفته زمین میخورم علی از ضـربت لـگـد، کـمـرم درد میکـنـد خون جای شیر میچکد از زخم سینهام وین سـیـنـه از غـم پـسرم درد میکـند از لحظهای که خورد به دیوار صورتم گوشم کـبـود گـشـته، سـرم درد میکند
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
شـبـیـه برگ درخـتان رو به پـائـیـزى ز فرط درد و محن اینچنین غم انگیزی که گـفـته از منِ دلخسته رو بپوشانى؟ از اینکه چهـره نشانـم دهى بـپرهـیزى سکـوت کـردهاى اما پر از صدایى تو نگـاههاى تو گـویـد ز غـصه لبـریـزى چقدر خیره به سقفى؟ بس است جان على چـقدر گـریه کنم تا دوباره برخـیـزى؟ حسن به گـوشهاى آرام اشک میریزد تو هم که بر سر سجاده اشک میریزى شـده عـذاب دلـم گـریـههـاى پـنـهـانـت بخند! گرچه تو با خنده هم غم انگیزى
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها قبل از شهادت
منم آن زهـره که دستان ستـم تارم کرد جا چو ابر سیـهی بر مه رخـسارم کرد گر چه از داغ پـدر سوخـتم اما به خـدا خون به دل بیکسی شوهر بییارم کرد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
فاطمه بعد از پیمبر روز وشب را گریه کرد بر غـریـبی عـلی و داغ بـابـا گریه کرد ای مدینه فاطمه در تو مگر خانه نداشت پس چرا میرفت بین دشت و صحرا گریه کرد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها با امیرالمؤمنین علیهالسلام
نفس بزن وَ دعا کن نگو که گیرا نیست برای من احدی غـیر تو مسیحـا نیست دلـم دو جـرعـه اذان بـلال میخـواهـد ولی چه فـایـده وقـتی بـلال اینجا نیست
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها قبل از شهادت
شمعـم که آب کرده مرا شعـلههای در بـسـتـه دَرِ اُمـیـد بـه من مـاجـرای در یاسم که سـاقهام پُر از یـادگاری است خورده غلاف پیکرم از لا به لای در
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
مادر برایش شانه زد مو را به سختی هر بـار بـالا بُرد بـازو را به سخـتی هر چند سنگین شد نفسهایش ولی باز زیبا برایش بافت گیـسو را به سختی زینب به آرامی در آغـوشـش نشـسته مادر نـوازش میکند او را به سختی دارد به دنـبـال خـودش در کارِ خـانه هی میکشد هر گوشه جارو را به سختی دسداس را آهـسته تر از قبل چـرخاند با شال بسته دورِ پهـلـو را به سخـتی مـادر برای پـا شدن دسـتی به دیـوار دستی گرفته هر دو زانو را به سختی بابا رسید از راه و مادر تا که فهـمید با روسری پوشاند از او رو را به سختی شـاید کـبـودی تـا به چـشـم او رسـیده آخـر تکـان می داد ابـرو را به سختی مردی که در از قـلعۀ خـیـبر درآورد در مانده، چون دیدست بانو را به سختی در کوچه میگـردم پی آن گـوشـواره پنهان از او هر روز، هر سو را به سختی
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت مادر
چند روزی شده که مادر ما بیمار است بین بـسـتر بدن بیرمـقـش تب دار است خواب در پلک ترش نیست، خودم دیدم که سر شب تا سحر از درد کمر بیدار است رنگ در چهره ندارد، به جز آن جای کبود روی زرد است و پُر از غصه و حالش زار است در دعای سحرش روضۀ "عجـل" دارد طاقـتـش طاق شده، منـتظـر دیدار است گـر چه در بـسـتـر بیحالی خود افـتاده مقـتـل مـادر مـا بـیـن در و دیـوار است سیـنهام شـد سپـر شیـر خـدا، شکـر خدا بر لبش، شکرِ چنین لطف، هزاران بار است آخـر کـار، در آن غـسل عـلی میفهـمد بـه روی بـازوی او هـم اثـر آزار است
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
شکسته قامتی اِی؛ یارِ نیمه جانِ علی چه بیفـروغ شدی ماهِ آسـمانِ عـلی مـرا به خـاک نـشانـده قَـدِ هـلالیِ تو گرفته سوسوی چشمانِ تو تَوانِ علی نَفَس نَفَس زَنی و ذَرّه ذَرّه آب شَوی چه زود پیر شُدی همسرِ جوانِ علی سه ماه شد که سُخن با علی نمیگویی سه ماه شد که ندادی رُخَت نشانِ علی همیشه بسترت از برگ های لاله پُر است گُـلِ خَـزان زدۀ سُرخِ بـوسـتانِ علی کَسی سُراغِ تو را از علی نمیگیرد مدینه مرگ کُند آرزو، به "جانِ علی" گرفتهام زِ غریبی دو زانویم به بَغَل که تاب آوَرَد این؛ داغِ بیکرانِ علی اگر چه بِینِ خُـسوفی هـنوز ماهِ مَنی بِتاب بَر من و بَر این سِتارگانِ علی بیا و این دَم آخَر بَرای دِل خوشیام بَخند تا که نَـمـُردَم، بِخَـند جانِ عـلی
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
ذرّهذرّه سوخت و خاکسترش را جمع کرد از کنار شمع پروانه پرش را جمع کرد بیـشتر محض رضای خاطـر آئیـنه بود این دم آخر اگر که بسترش را جمع کرد آنقـدر دلـواپـس یـار غـریـبـش بـود کـه لالههای ریخته بر پیکرش را جمع کرد فکر رفتن بود که این روزهای آخـری نالههایش را پرش را معجرش را جمع کرد با همان دست شکسته با همان حال بدش خانه را جارو زد و دور و برش را جمع کرد همسرانه سفرۀ درد و دلش را پهن کرد همسرانه اشک های همسرش را جمع کرد تا که مردش هم نفهمد چه به روزش آمده دستمال خونی زیر سرش را جمع کرد با وجودی که گلویش را گرفته بود بغض پیش چشم مرتضی چشم ترش را جمع کرد حرفی از سینه نگفت و حرفی از پهلو نزد عاشقانه حرف های آخرش را جمع کرد
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
همدم کـسی به مثل تو پـیـدا نـمیشود جز با تـو درد عـشق مـداوا نـمیشود از لحظهای که در پس در خواندهای مرا نبود دمـی که دیـده چو دریـا نمیشود گفتم مگـر که دیـدۀ خـود واکـنی ولی چشمی که کوچه دیده دگر وا نمیشود از بس نظر به قد تو کردم کمان شدم حتی هـلال چـون قـد تو تـا نـمیشـود دیدم تو را به بستر و شرمندهتر شدم جز استخوان و پوست تماشا نمیشود زینب ز دیده اشک فـشاند به بازویت شایـد که مـرهـمی شـود اما نـمیشود دشمن پس از عیادت تو با اشاره گفت زهـرا دگر بـرای تو زهـرا نـمیشود
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
چه کنم؟ آتشی افتاده به جانم، چه کنم؟ آتش از آب دو چشمم ننـشانم چه کنم؟ با حضور تو، به من خانه نشینی سهل است گر نمانی تو و من بیتو بمانم، چه کنم؟ تو در این شهر، فقط در به رخم باز کنی »ای همیشه نگرانم، نگرانم چه کنم؟« زرِهم پشت ندارد، به تو پشتم گرم است بیسپر بعد تو با خصم گرانم چه کنم؟ گوشۀ خانه، من و چار جگر گوشۀ تو غم ز شش سمت گرفته به میانم چه کنم؟ در ره مسجد و خانه به زمین میخوردم از همان موقع شده ورد زبانم چه کنم؟ من که هرکس گره ای داشت کمک از من خواست گره ای خورده به کارم که ندانم چه کنم؟ زود ای عمر علی میروی از دست علی بیتو بر ماندن خود نیست گمانم، چه کنم؟
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
دیـدم وسـط باغـچـه پرپـر شدنت را پـامـال لـگـدهـای مـکـرر شدنت را بین در و دیوار گلاب از تو گرفتند زهـرا، همه دیـدند معـطر شدنت را با کـشتن یک سوم سادات، گرفـتـند از چـهـرۀ تو لـذّت مـادر شـدنت را یا مُـنْهَـدَةَ الرُکْنْ من از فضّه شنـیدم تـنها، سپـر غـربت حـیدر شدنت را یا ناحِـلَـةَ الْجِـسْم چه آمد به سر تو؟ آهسته بخوان روضۀ لاغر شدنت را زهرای رشیده به چه تشبـیه کنم من با پیکـر یک طفـل برابر شدنت را؟ یا بـاکِـیَةَ الْعَـیْن ز چـشـمان تو دیـدم چون آیـنهای تار و مکـدر شدنت را دستار به سر بسـتهای و بین نمازت زهـرا هـمه دیـدیـم پیـمـبر شدنت را من حاجت خود گفتهام و هیچ نگفتی! وقتی دل من خواسته بهتر شدنت را ای چشم صبوری نکن و فکر شفا باش تقدیم به پهلوش کن این تر شدنت را
: امتیاز
|